هادی در آرایشگاه
هادی منتظر ...با موهای پریشان و شولیده عزیزم با دیدن قیچی و پیش بند گریه کردی هادی بعد از اصلاح مو هادی بعد از حموم شاد و شنگول پسر عزیزم الان 15 ماهه شدی... قبلا وقتی خواب بودی چند بار تو خونه موهاتو خودم کوتاه کرده بودم ولی این بار بردیمت آرایشگاه میدونستم می ترسی و گریه میکنی خیلی بی تابی کردی ، دلم کباب شد، دیگه آخراش نمی تونستم گریه هاتو تحمل کنم به آقای آرایشگر گفتم تمومش کنه اونم بیچاره نصفه و نیمه تمومش کرد . مبارکت باشه ...انشااله دامادیت عزیز دلم ...
نویسنده :
مامان آذر
11:19